2440. عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب
|
عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب : که در ایام خزان صاف شود آب بهار از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار : چون گل رعنا، خزان را در قفا دارد بهار گر به جرم سینه صافی سنگبارانت کنند |
|
عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب که در ایام خزان صاف شود ابر بهار شاید آنقدر از عشق بی بهره بوده ایم که نمیتوان در چنین کلامی گنجانده شود: |
|
دولت سنگدلان زود بسر میآید سیل از سینه کهسار به سرعت گذرد پیری به صد شتاب جوانی ز من گذشت پل را ندیدهام که ز سیلاب بگذرد از کوچهای که آن گل بی خار بگذرد موج لطافت از سر دیوار بگذرد ای … |
|
ز پیری خم آورد بالای راست *** هم از نرگسان روشنائی بکاست و: دو گوش و دو پای من آهو گرفت *** تهیدستی و سال نیرو گرفت ببستم بدین گونه بدخواه بخت *** بنالم زبخت بد و سال سخت |
برچسبها:الفـــبا | ۱۳۹۱/۰۸/۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۳۰, شعر نو : صائب تبریزی - قسمت پنجم (صفحه 1), صائب تبریزی (ابیات برگزیده)/به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب ..., ویژگیهای اخلاقی فردوسی